چشمه زمزم
ابراهيم(ع) عنان مركب خود را به دست گرفت و با چشمي اشك بار، خاك مكه و هاجر و فرزند خود را ترك گفت. چيزي نگذشت كه آب و غذاي آنان تمام شد و پستان هاجر(س) خشكيد. حال فرزند رو به وخامت گذارد، سراسيمه از جاي خود برخاست تا به نزديك سنگ هاي كوه صفا رسيد. از دور منظره سرابي را كه در نزديك كوه مروه قرار داشت، مشاهده كرد. دوان دوان به سوي آن شتافت تا اينكه ميان دو كوه صفا و مروه هفت بار به اميد آب حركت كرد و بالاخره مايوس و نااميد به سوي فرزند بازگشت. نفس هاي طفل به شماره افتاده بود و در چنين لحظه اي، دعاي ابراهيم(ع) مستجاب شد. مادر مشاهده كرد كه آب زلالي از زير پاهاي اسماعيل(ع) شروع به جوشيدن كرد. و اين چشمه به نام چشمه زمزم، ناميده شد.
+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 1:41 توسط مرید اهل بیت (ع)
|