تصنيف غرر الحكم، ص 258
امام علی(ع): مَعَ الثّروَةِ تَظْهَرُ أَلْمُرُوَّةُ. جوانمردی، هنگام دارايی آشكار مي شود.
امام علی(ع): مَعَ الثّروَةِ تَظْهَرُ أَلْمُرُوَّةُ. جوانمردی، هنگام دارايی آشكار مي شود.
امام علی(ع):
أَلْفُتُوَّةُ عَلي أَرْبَعَةٍ : جوانمردی چهار گونه است
أَلتَّواضُعُ مَعَ الدَّوْلَةِ : فروتنی هنگام فرمانروايی و حكومت
وَ الْعَفْوُ مَع الْقُدْرَةِ : گذشت هنگام قدرت
وَ النَّصيحَةُ مَعَ الْعَداوَةِ : خيرخواهی هنگام دشمنی
وَ الْعَطِيَّةُ بِلا مِنَّةٍ : و بخشش بدون منت گذاردن.
امام علی(ع): من المروّة أنْ تقصد فَلا تُسْرف. از نشانههای جوانمردی آن است كه ميانهروی كنی و از زيادهروی پرهيز نمايی.
بدى را بدى سهل باشد جزا *** اگر مردى اَحْسِن اِلى مَنْ أَسا
امام علی(ع): ألنَّصيحَةُ مِن أخلاقِ الكِرامِ. موعظه و نصيحت از اخلاق جوانمردان است.
چون بسی ابلیس آدمروی هست پس به هر دستی نشاید داد دست حرف درویشان بدزدد مرد دون تا بخواند بر سلیمی زان فسون کار مردان روشنی و گرمیست کار دونان حیله و بیشرمیست
مولای رادمردان هنگامی که عمرو بن عبدود را کشت به لباس های فاخر و تجهیزات جنگی او دست نزد. برخلاف پهلوانان عرب که پس از کشتن حریف، او را لخت و عور می کردند و برخی حتّی از سر عداوت و دنائت، مقتول را مُثله می نمودند. قهرمان با فتوّتِ اسلام، هرگز حریم حریف را نشکست و او را بسیار محترمانه در میدان رها کرد. وقتی که خواهر عمرو بن عبدود به بالای سر جنازه برادرش رسید و او را با لباس های گران بهایش دید بی اختیار گفت: ما قَتَلَهُ اِلاّ کفْوٌ کریمٌ. قاتل برادرم همآوردِ بزرگواری بوده است. و پرسید که برادرم را چه کسی کشته است؟ پاسخ دادند: علی بن ابی طالب. خواهر عمرو تا نام علی(ع) شنید با افتخار گفت: قاتله کفْوٌ کریمٌ. قاتل برادرم همآورد بزرگواریست. و اضافه کرد: برادرم خود همیشه آرزو می کرد، روزی که بالاخره کشته می شود به دست مرد کریمی کشته شود، و سپس در رثای برادر مقتولش مرثیه ای سرود: لو کانَ قاتلُ عَمروٍ غیر قاتِله لکنتُ اَبکی علیه آخرَ الابدی لکنَّ قاتلَه مَن لایعابُ به مَن کانَ یدعی قدیما بیضةَ البلدی اگر قاتل برادرم غیر از علی بود تا ابد برایش می گریستم ولی قاتل برادرم مردی است که بر او عیبی نیست و کسی است که از قدیم بزرگ مرد شهر و ماه مکه خوانده شده است. ***** جوانمرد اگر راست خواهی ولیست ¤¤¤¤¤ کرم، پیشه شاه مردان علیست
پیش از آنکه سپاه کوفه به صحرای صفین برسد سربازان معاویه به فرماندهی "ابوالاعور" رودخانه فرات را در اختیار گرفتند علی(ع) "صعصعه بن صوحان" را به سوی معاویه فرستاد که چرا شریعه فرات را بستند؟ معاویه با یاران خود مشورت کرد. "ولید بن عقبه" و "عبدالله بن سعید" گفتند: آب را همچنان بسته نگه دارید تا سپاه کوفه از تشنگی بمیرند ولی "عمروعاص" گفت: علی مردی نیست که تشنه بماند او همان مردی است که میگفت: اگر چهل یاور میداشتم حق خود را پس از سقیفه میگرفتم اکنون که بزرگان عراق و حجاز همراه او میباشند معاویه همچنان دستور داد که آب را بسته نگه دارند به فرمان امام علی(ع) خط شکنان سپاه به فرماندهی امام حسن(ع) حمله کردند آب را در اختیار گرفته، سپاه معاویه را کنار زدند اما امام علی(ع) دستور داد که آب برای هر دو لشکر آزاد باشد این عمل جوانمردانه امام(ع) باعث بیداری بسیاری از شامیان شد که برخی از آنان به سپاه ایشان پیوستند
آیت الله مکارم در اینباره در تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۵۶ و همچنین قصه های قرآن چاپ نهم صفحه ۶۱۰ میفرمایند که امام علی(ع) به عمربن عبدود میگه که: تو قهرمان عرب هستی و من با تو جنگ تن به تن دارم اینها که پشت سر تو هستند (در حالیکه کسی پشت سر عمرو نبود) برای چه آمده اند و تا عمرو نگاهی به پشت سر کرد، علی(ع) شمشیر را در ساق پای او جای داد و اینجا بود که قامت رشید عمرو به روی زمین در غلطید و امام(ع) سرش را از بدنش جدا کرد. نقلهای بسیار معتبری در این زمینه وجود دارد که علی(ع) به عمرو نه دروغ مصلحتی گفته و نه کلک مصلحتی زده. در مواردی که در زير ميآيد، به هيچ وجه اشاره اي به غافل گيري نشده است: ۱-در بحبوحه اين نبرد علي(ع) با شمشير رگ گردن عمرو بن عبدود را زد و (پس از مدتي) او بر زمين افتاد. (علامه جعفر مرتضي عاملي، الصحيح من سيره النبي الاعظم، قم، دار الحديث، 1428ق، چاپ دوم، ج11، 133) ۲-حضرت چنان با شمشير بر ترقوه او کوبيد که آن را شکافت و جدا کرد و عمرو بن عبدود بر زمين افتاد. (ابن کثير، البدايه و النهايه، ج4، ص106؛ ابن کثير، السيره النبويه، ج3، ص205؛ سبل الهدي و الرشاد، ج4، ص533) ۳-بيهقي از ابن اسحاق (که يکي از معتبرترين و قديمي ترين مورخان تاريخ اسلام ميباشد) نقل کرده است که امام علي(ع) با شمشير بر ترقوه عمرو بن عبدود کوبيد. (زيني دحلان، السيره النبويه، ج2، ص7) ۴-عمرو با غرور از اسب پياده شد و اسب خود را پى كرد و به طرف حضرت حمله برد. جنگ سختى در گرفت و دو جنگاور با هم درگير شدند. عمرو در يك فرصت مناسب ضربت سختى بر سر على عليه السلام فرود آورد. على(ع) ضربت او را با سپر دفع كرد ولى سپر دونيم گشتو سر آن حضرت زخمى شد، در همين لحظه على(ع) فرصت را غنيمت شمرده ضربتى محكم بر او فرود آورد و او را نقش زمين ساخت. گرد و غبار ميدان جنگ مانع از آن بود كه دو سپاه نتيجه مبارزه را از نزديك ببينند. ناگهان صداى تكبير على(ع) بلند شد. غريو شادى از سپاه اسلام برخاست و همگان فهميدند كه على(ع) قهرمان بزرگ عرب را كشته است. محمد بن عمر بن واقدى، المغازى، تصحيح:مارسدنس جونز. بيروت،مؤسسة الاعلمي،(بى تا)ج 2،ص 471. ۵- عمرو چون حضرت على(ع) را پياده ديد از اسب خود فرود آمد و آن را پى نمود و با شمشير خود بر حضرت على تاخت و آن را به شدت بر سر آن حضرت فرود آورد. حضرت على ضربت او را با سپر دفع كرد ولى سپر به دو نيم شد و كلاه خود نيز در هم شكست و سر آن حضرت مجروح شد. در همین لحظه امام فرصت را غنيمت شمرده، ضربتى محكم بر او فرود آورد و او را نقش بر زمين ساخت. گرد و خاك ميدان مانع از آن بود كه سپاهيان دو طرف نتيجه مبارزه را از نزديك ببينند. اما وقتى ناگهان صداى تكبير حضرت علی بلند شد غريو شادى از سپاه اسلام برخاست و مسلمانان دريافتند كه حضرت على(ع) بر قهرمان عرب غلبه يافته، شر او را از سر مسلمانان كوتاه ساخته است. كشته شدن اين قهرمان نامى سبب شد كه آن پنج قهرمان ديگر يعنى عكرمه و هبيره و نوفل و ضرار و مرداس كه به دنبال عمرو از خندق عبور كرده، منتظر نتيجه مبارزه حضرت على(ع) و عمرو بودند، پا به فرار گذاشتند. چهار نفر از آنان توانستند از خندق به سوى لشكرگاه خود بگذرند و قريش را از قتل قهرمان بزرگ خود آگاه سازند ولى نوفل به هنگام فرار با اسب خود در خندق افتاد و على(ع) كه در تعقيب او بود وارد خندق شد و او را با يك ضربت از پاى در آورد. تاريخ الخميس، ج1، ص487 و از همه مهمتر اینکه: در آن لحظه ندای آسمانی رسيد که: لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار. جوانمردی چون على و شمشیرى چون ذوالفقار وجود ندارد. ابـن ابـى الحـديـد، شـرح نـهـج البـلاغـه، ج 14، ص 251 ![]()
![]()
![]()