تنبيه الخواطر، ج 1، ص 31


حضرت محمد(ص):

لا تُحَقِّرَنَّ أحَداً مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَإِنَّ صَغِيرَهُمْ عِنْدَ اللهِ كَبِيرٌ.

هيچ مسلمانی را خوار و حقير مشمار؛ زيرا كوچك آنان هم نزد خداوند بزرگ است.


امالی شيخ صدوق، ص 223


حضرت محمد(ص):

شوخی زياد، آبرو را می برد.


رسول الله(ص) در ثواب الاعمال و عقاب الاعمال صفحه ۳۱۰ میفرمایند:



من رد عن عرض اخیه المسلم وجبت له الجنه البته.

کسیکه آبروی برادر مسلمان خود را حفظ کند حتما بهشت برای او واجب میشود.


بحار الانوار، ج40، ص277 و بحار الانوار، ج59، ص167


از عمار بن ياسر و زيد بن ارقم روايت شده كه: ما در محضر علی(ع) بوديم، ناگاه جنجال بزرگى شد، حضرت فرمود: اى عمار هر كه بر در دادگسترى است بياور. من بيرون شدم و بر در، زنى بود که فرياد ميزد: يا غياث المستغيثين، من به تو روی آورده ام، رويم را سفيد و گرفتاري ام را حل کن. عمّار گفت: در اطرافش هزار سوار بودند با شمشيرهاى كشيده. جمعى با او بودند و جمعى ضدّ او.گفتم: امير المؤمنين را پاسخ دهيد. زن فرود آمد و همه با او به مسجد در آمدند.علی(ع) برخاست و فرمود: اى اهل شام هر چه خواهيد از من بپرسيد. يك پيرمردى از 
ميان آنها برخاست و گفت:
 اى آقاى من، اين دختر من است و البته پادشاهان عرب خواستگار او بودند، ولى مرا در ميان عشيره‏ام سر به زير كرده، چون دوشيزه است و آبستن شده، شما اين مشكل را حل كنيد. على(ع) رو بدان دختر كرد و فرمود: اى دختر تو چه میگوئى؟ گفت: اى آقاي من، هرگز خيانتى به خود راه نداده ام. علي(ع) به منبر برآمد و فرمود: قابله كوفه را حاضر كنيد. زنى بنام لبناء كه قابله زنان كوفه بود آمد. حضرت به او فرمود: پرده‏اى برابر مردم بكش و اين دختر را معاينه كن كه آبستن است يا نه. آن زن فرمان را انجام داد و بيرون آمد و گفت: اى آقايم، آبستن است. حضرت فرمود: كدام شما هم اكنون مي تواند يك تيكه برف بياورد؟ابو الجاريه گفت: برف در بلاد ما فراوانست ولى در اينجا بدان دسترسى نداريم.
عمّار گفت: حضرت دست دراز كرد از بالاى منبر كوفه و برگردانيد و ناگاه در دستش تيكه برفى بود كه از آن آب مي چكيد و سپس قابله را خواست و فرمود: اين تيكه برف را بگير و دختر را از مسجد بيرون ببر و طشتى زيرش بگذار و اين برف را نزد فرج او بگذار و البته يك زالو میبينى.قابله همان کرد و با دختر و آن زالو نزد علی(ع) برگشت. سپس امام به پدر دختر فرمود: دخترت را برگير كه به خدا زنا نكرده ولى در آبى رفته و اين زالو به درونش خزيده. او بيست سال دارد و تاكنون در شكمش بزرگ شده.