لا اله الا الله .
انیس قلب خود تنها خدا کن خدا را در دل شبها صدا کن ز خوف حق چو اشکی را چکاندی به حال این رفیقت هم دعا کن
انیس قلب خود تنها خدا کن خدا را در دل شبها صدا کن ز خوف حق چو اشکی را چکاندی به حال این رفیقت هم دعا کن
قطرهای کز جویباری میرود از پی انجام کاری میرود
خدا را بر آن بنده بخشایش است که خلق از وجودش در آسایش است
قال الله عزو جل: من ذکرنی فی ملاء من الناس ذکرته فی ملاء من الملائکه. خدای عز و جل فرمود: هر کس مرا در میان جمعی از مردم یاد کند، من هم او را میان جمعی از ملائکه یاد خواهم کرد.
به جز خدا کسی نیست.
عجب از آفریده ای که میپندارد خداوند از چشم بندگان مخفی است، در حالیکه آثار صنع او را در ترکیب محیرالعقول و تالیف قاطع خلقت خود میبیند. به جانم سوگند، اگر در این امر بزرگ مانند ترکیب آشکار جهان و لطافت تدبیر ظاهر در آن، پیدایی مخلوقات از عدم و تحول آنها از طبیعتی به طبیعت دیگر و از نقشی به نقش دیگر بیندیشند، دلایل وجود صانع را مشاهده خواهند کرد، زیرا هیچ پدیده ای نیست مگر در آن اثر تدبیر و ترکیب که بر خالق مدبر دلالت میکند، وجود دارد و تالیف مدبرانه آن، انسان را به خدای واحد حکیم راه مینماید.
الهی شرمسارم ز تو ای برق جهان سوز که تو خرمنی خواهی و جز خار و خسی نیست مرا یا رب از راه کرم بر من درمانده ببخش که به جز لطف تو فریاد رسی نیست مرا
افول و زوال بر خداوند راه ندارد.
الهی، زمام هر جنبنده ای به دست تو و بازگشت هر آفریده ای به سوی تو است.
الهی تویی آگه از حال من عیان است پیش تو احوال من تویی از کرم دلنواز همه به بیچارگی چاره ساز همه الهی به عزت که خوارم مکن به جرم گنه شرمسارم مکن
خداوند، با قدرت خود مخلوقات را آفرید.
... و قوه کل ضعیف. ... و خداوند نیروی هر ناتوانی است.
چیزی از خدا مخفی و پنهان نیست. نه شمار قطرات فراوان آبها و نه ستارگان انبوه آسمان و نه ذرات خاک همراه گردبادها در هواو نه حرکات مورچگان بر سنگهای سخت و نه استراحتگاه مورچگان ریز در شبهای تار. خدا از مکان ریزش برگ درختان و حرکات مخفیانه چشمها آگاه است.
کان الله و لا شیء غیره و لم یزل عالما بما یکون فعلمه به قبل کونه، کعلمه به بعد کونه. خدا بود و چیزی غیر از او وجود نداشت و او همواره به تمام موجودات عالم است. پس علم خداوند قبل از خلقت موجودات مانند علم او به موجودات بعد از خلقت آنها است.
خدایا، تو را فقط به آنچه خود وصف کرده ای، میخوانم و به مخلوقات تشبیه نمیکنم.
خدا قیوم است. قیوم به معنای قائم به خود است که به دیگری نیاز ندارد و دیگرانند که به او نیازمندند.
خداوند محدودیت مکانی ندارد.
گذر زمان، خداوند را دگرگون نمیسازد.
هر چیزی غیر از خداوند معلول است.
چگونه از چیزی که در وجودش به تو نیازمند است به تو استدلال میتوان کرد؟ آیا برای غیر تو ظهوری هست که برای تو نیست تا آشکار کننده تو باشد؟ تو کی غایب بوده ای تا دلیل و راهنما نیاز داشته باشی و بر تو دلالت کند و کی دور بوده ای تا آثار و نشانه ها ما را به تو برسانند؟ کور باد دیده ای که تو را با آن نشانه ها، حاضر نبیند و قرین زیان باد معامله بنده ای که برای او، بهره ای از دوستی ات را قرار نداده ای.