حفظ چادر سد فحشا می شود


در کلاس حفظ تقوا و شرف ..... دختران درند و چادر چون صدف

حفظ چادر حفظ دین و مذهب است ..... شیوه زهرا و درس زینب است

حفظ چادر نص قرآن مجید ..... قفل جنت را بود تنها کلید

حفظ چادر سد فحشا می شود ..... رو سفیدی نزد زهرا می شود


وسائل الشيعه، ج 20، ص 185


امام صادق(ع):

از جمله پيمانهائی كه رسول خدا - صلّي الله عليه و آله - از زنان امت خود گرفته است

اين است كه چادرهاي خود را در بين ساق پا و پشت خود جمع نكنند و بر بدن نچسبانند

و با مردان نامحرم در محل خلوت (چت روم) ننشينند.


تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 624


حضرت محمد(ص):

زن در پيش برادر و فرزند خود اگر يك پيراهن بپوشد كه تا زانوان يا ساق پاي او مستور باشد،

كافي است. ولي در نزد نامحرمان، بايد چهار لباس داشته باشد: پيراهن، روسري يا مقنعه،

چادر و شلوار.


زنان در زمان پهلوي آسيب پذير‌‌ترين قشر جامعه بودند.


امام خمینی:

آزادي زن مسلمان مغاير است با كشف حجاب مبتذل

مگر مي شود يك نفر مسلمان باشد و با اين سطور كشف حجاب مبتذل موافق باشد؟

زنهای ايران هم قيام كردند بر ضدش و تودهنی به او زدند

كه ما نمي خواهيم اين طور چيزي را ما بايد آزاد باشيم و اين مردك مي گويد

آزاديد لكن بايد حتماً بدون چادر و بدون روسری توي مدارس برويد

اين آزادي است؟


کشف حجاب از نظر امام خمینی




كشف حجاب زن بر خلاف مصلحت مملكت ما بود

اساس بر اين بود كه انحراف درست كنند

اساس بر اصلاحات نبود

اساس اين بود كه نگذارند يك مملكتي رشد بكند

به فساد كشاندن زنان هدف توطئه كشف حجاب بود

نقشه اين بود كه با توطئه كشف حجاب مفتضح در زمان قلدر نافهم، رضاخان

اين قشر عزيز را كه جامعه را بايد بسازند تبديل كنند به يك قشري كه فاسد كنند جامعه را

و اين نقشه نه اختصاصي به شما بانوان داشت بلكه

جوانان مرد را هم همين طور بكشانند به مراكز فساد

و آنطور كه مي خواهند آنها را تربيت كنند كه اگر چنانچه كشورشان

به دست هر كس بيفتد بي تفاوت باشند يا مويد.


حجاب و نجابت حتی پس از مرگ


در جلد دوم وسائل الشیعه میخوانیم:

فضه خادمه در روزهای آخر عمر حضرت زهرا(س) او را مهموم و مغموم یافت.

علت را پرسید.

حضرت فرمودند:

چون جنازه مرا بلند می کنند حجم بدن من نمایان است و نامحرم حجم بدن مرا می بیند.

فضه می گوید: شکل عماری را برای حضرت رسم کردم و گفتم:

در عجم رسم است افراد با شخصیت را در عماری می گذارند.

حضرت شاد شدند و تبسمی نمودند و وصیت کردند که جنازه ایشان را در عماری بگذارند.


خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم


حجاب چهره جان میشود غبار تنم

خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است

روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم

دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم