امام سجاد(ع) در بحار الانوار، ج۶، ص۲۲۳ میفرمایند:


از مرگ غافل مباش.

به همین زودی قبض روح خواهی شد.

به منزلی منتقل میشوی.

روح به تو بازگردانده میشود و دو فرشته به نام منکر و نکیر برای سوال بر تو وارد میشوند.

اول چیزی که میپرسند، از پروردگار توست.

آنگاه از پیامبری که به سوی تو فرستاده شده است و از دینی که پذیرفته ای و از کتابی که

 تلاوت میکردی و از امامی که ولایت او را قبول کرده ای.

آنگاه از عمرت میپرسند که در چه راهی سپری ساختی و از مال و ثروت که از کجا کسب نمودی

 و در چه راهی صرف کردی.



امام علی(ع) در میزان الحکمه، ج۲، ص۲۹ میفرمایند:



الجزع عند المصیبه اشد من المصیبه.

بیتابی و ناشکیبایی به هنگام مصیبت از خود مصیبت بدتر است.



امام علی(ع) در میزان الحکمه، ج1، ص26 میفرمایند:



نفس المرء خطاه الی اجله.

نفس کشیدن هر شخصی، او را بسوی اجلش پیش میراند.


محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج2، ص23



امام علی(ع):

هنگامیکه با نفستان بر سر شهوتها درگیرید، بسیار یاد مرگ کنید که مرگ به عنوان موعظه گر کافی است.رسول خدا(ص) یاران خود را به یاد مرگ بسیار سفارش میکرد و میفرمود: "مرگ را بسیار یاد کنید که میان شما و شهوت های شما فاصله می اندازد".


امام علی(ع) در نهج البلاغه، خطبه64 میفرمایند:



ای بندگان خدا، با چیزهای فانی شدنی دنیا، آنچه که جاویدان میماند را خریداری کنید. آماده مرگ باشید که بر شما سایه افکنده است. میان شما تا بهشت یا جهنم، فاصله ناچیزی جز رسیدن مرگ نیست. زندگی کوتاهی که گذشتن لحظه ها از آن میکاهد و مرگ آنرا نابود میکند.


مردی به امام جواد (ع) گفت: چرا برخی مسلمانان مرگ را دوست نمیدارند؟ امام فرمودند:



زیرا مرگ را نشناخته اند. اگر آن را میشناختند و از اولیای الهی بودند، آنرا 

دوست میداشتند و میدانستند که سرای آخرت برای آنان بهتر از دنیاست.

صدوق، معانی الاخبار، صفحه ۲۹۰



امام سجاد (ع) در بحار الانوار، ج6، ص155 میفرمایند :



مرگ برای کافران به مانند کندن لباسهای زیبا و گرانبها و پوشیدن کثیفترین و خشنترین لباسهاست و انتقال از خانه های مانوس و سکنی گزیدن در وحشت آورترین منازل همراه بزرگترین عذابها.


امام صادق (ع) در بحار الانوار، ج6، ص154 میفرمایند :


مرگ برای مومن به مانند بوییدن بوی خوش است که به سبب خوشی آن، 

به خواب سبک میرودو همه دردها از او رخت بر میبندد.

مردی به امام حسن (ع) گفت: چرا ما مرگ را دوست نمیداریم؟


امام حسن (ع) فرمودند :

برای اینکه شما خانه آخرت را ویران کرده اید و خانه دنیا را آباد ساخته اید، لذا دوست نمیدارید که از خانه آباد به ویرانه منتقل شوید.

بحار الانوار، ج۶، ص۱۲۹


هر نفسی، ما را به مرگ، نزدیک و نزدیکتر میکند.



به قبرستان گذر کردم کم و بیش بدیدم قبر دولتمند و درویش
   نه درویش بی کفن در خاک رفته نه دولتمند برده یک کفن بیش 

بخوان.


  جغد پیری روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا میکرد. رفتن و

ردپای آن را. و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بستند.

اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند

و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را

لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش

می خواند و فکر می کرد شاید پرده های ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد.

روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید، گفت: بهتر است سکوت کنی

و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند، غمگینشان می کنی، دوستت ندارند.

می گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.

قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواندسکوت او آسمان را افسرده کرد.

خدا به جغد گفت: ای آوازخوان کنگره های خاکی من، چرا دیگر آواز نمی خوانی؟

دل آسمانم گرفته. جغد گفت: خدایا، آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.

خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن اند.

دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست.

اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حق است ای مرغ حق گو.

تو مرغ تماشا و اندیشه ای.

جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره های دنیا می خواند و آنکس که می فهمد، میداند که

آواز او پیغام خداوند است.


نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳


امام علی(ع):

ای مردم، شما مانند مسافران در راه هستید

که در این دنیا فرمان کوچ داده شدید چرا که دنیا خانه اصلی شما نیست

و به جمع آوری زاد و توشه فرمان داده شدید.


هیچوقت حتی فکرشم نکردیم که


همین نفسی که داریم میکشیم ممکنه آخریش باشه